|
شنبه 21 مهر 1403 10:02 |
|
|
|
|
|
كتاب سرمايه نيست و هست |
|
معلوم نيست اين كتاب رمان «دايى جان ناپلئون» از كجا آمده روى طبقه چوبى
كتاب فروشى اى كه در طبقه دوم پاساژ صفوى، بالاتر از ميدان انقلاب تهران،
كتاب هاى دست دوم مى فروشد.
معلوم نيست اين كتاب واقعاً دست دوم است يا اينكه دست سوم يا دست چندم. همين قدر مى دانيم كتابى است كه ايرج پزشك زاد نوشته و انتشارات صفى عليشاه چاپش كرده و در سال ۲۵۳۵ شاهنشاهى قيمتش ۳۵۰ ريال بوده. احتمالاً يكى كه اهل طنز بوده، كتاب را در سال هاى پيش از انقلاب به همان قيمت پشت جلد خريده، رفته خوانده و خنديده - يا شايد هم هديه داده به عزيزى- و آن كتاب سال ها در طبقات كتابخانه يا داخل كارتنى توى كابينت، زير رختخواب ها يا توى زير زمين مانده. روزى كسى چشمش به آن افتاده و چون جايش تنگ بوده يا ديگر حس طنزش فروكش كرده يا نمى خواسته آن كتاب او را به ياد رفتگان از اين دنيا بيندازد، آن را فروخته به يك دلال كتاب بخر. باز هم به احتمال، خريدار آمده به رديف كتاب ها نگاه كرده، چشمش برقى زده اما به صاحبخانه گفته كتاب هايش چندان مشترى نخواهند داشت و «خوابش» زياد است؛ يعنى كه زياد در مغازه يا انبار خواهد ماند. بنابراين به ثمن بخس كتاب ها را خريده، آنها را گذاشته توى صندوق عقب ماشينش و برده به انبار.
«دايى جان ناپلئون» رفته به يك بالاخانه تنگ و تاريك و پر از كتاب. سال ها مانده در آنجا و يكى آن را ديده و گذاشته اش روى طبقه چوبى اين كتاب فروشى در پاساژ صفوى. هر كه مى آيد و قيمت آن را مى پرسد، كتاب فروش مى گويد «۹ هزار تومان». «دايى جان ناپلئون» به تازگى تجديد چاپ هم شده، قيمتش نيز چند هزار تومان كمتر از «۹ هزار تومان» است اما بعضى ها دوست دارند كتاب هاى «اصل» و «چاپ قبل از انقلاب» را بخوانند. شايد آن را بخرند و سال ها بعد به يك دلال كتاب بخر ديگر بفروشند.
• كتاب سرمايه نيست
در شيراز، در يكى از كوچه هاى فرعى خيابان تاريخى «زند»، پيرزن كتاب فروش در مغازه اش روى كتاب ها نشسته است. از كف مغازه تا نيمه ديوار ها كتاب هاى دست دوم روى هم چيده شده اند. بسيارى از شيرازى ها پير زن را مى شناسند؛ نام كتاب را به او مى گويند، او دست مى كند ميان كوه كتاب ها و يكى را مى كشد بيرون. گران هم نمى فروشد.
در مشهد، نزديك ميدان احمد آباد، يك كتاب فروشى است به نام «دانشور». صاحبش پيرمردى است با سبيل و موهاى سفيد. كتاب ها را براساس نام نويسنده مرتب كرده و در قفسه ها جاى داده. برخى از كتاب ها را هم در طبقه بالا گذشته، جايى كه تنگ تر است و يك ميز عسلى دارد با دو صندلى و قفسه هاى كتاب و مشترى هاى آشنا به آنجا راه مى يابند. حتى مشترى ها كتاب هايى را سفارش مى دهند كه در كتاب فروشى دانشور نيست اما او مى تواند از بازار كتاب هاى دست دوم آن را بيابد.
البته قيمت ها بالا است، هرچند كه دانشور به مشترى هايش مى گويد براى عشقش كار مى كند و از فروش اين كتاب ها حتى اجاره مغازه هم درنمى آيد. در تهران، در انتهاى خيابان سهروردى شمالى، يك كتاب فروشى هست به نام «مهران» كه كتاب هاى دست دوم مى فروشد. همه جاى ايران فروشگاه هاى كتاب دست دوم پيدا مى شود. كتاب فروشى مهران مغازه اى كوچك است كه پشت شيشه اش تماماً كتاب ها به عطف چيده شده اند؛ گستره اى وسيع از كتاب: نهج البلاغه، اسكارلت، خسيس مولير، ديوان حافظ، كاگ ب در ايران، فيزيك هاليدى، به سوى كاميابى و... صاحبش مرد كهنسالى است به نام «حسن محمد عليها» با يك عينك دور كائوچويى با شيشه هاى ضخيم. قبلاً در خيابان فردوسى دكه فروش كتاب هاى خارجى داشته اما حالا ۳۴ سالى است كه مغازه سهروردى را خريده و همه جور كتابى به جز كتاب پزشكى مى فروشد.
مى گويد: «كتاب هاى پزشكى از سالش كه بگذرند، فروشش ضعيف است. براى همين نمى آورم.» مى گويد كه نسبت به چند ده سال پيش فرهنگ كتابخوانى بالا رفته و حالا جوان ها هم كتاب مى خوانند. تا كلاس ۹ نظام قديم درس خوانده و غير از مغازه توى منزل هم ۷۰۰ جلد كتاب دارد كه طى اين سال ها جمع كرده. كتابخوان بوده اما ديگر چشمش سويى ندارد و همسرش برايش با صداى بلند مى خواند.
قديمى ترين كتابى كه دارد يك مثنوى معنوى است با چاپ سنگى كه فروشى نيست. اغلب مشترى هايش مردند و از هر سن و سالى. چهار فرزند دارد كه همه تحصيل كرده اند: «زندگيم با كتاب مى چرخد. درآمد هنگفتى ندارم اما مى چرخد.» روى شيشه مغازه اش نوشته است: «كتاب هاى دست دوم شما را خريداريم.» معمولاً كتابخانه هاى شخصى خانه ها را مى خرد. «همه كتاب ها را يكجا مى خرم. اگر بخواهم كتاب هاى مردم را دستچين كنم، ضرر مى كنند چون بايد باقيمانده اش را بگذارند جلوى در خانه شان.» همين طورى، روى هوا نمى تواند حد بالا و پائينى براى خريد كتاب مشخص كند. هيچ يك از آنهايى كه كتاب مى خرند، پيش از اينكه كتاب را ببينند حدودى براى قيمت مشخص نمى كنند.
كارش را در يك جمله خلاصه مى كند: «كتاب را از دست آنهايى كه ديگر لازم ندارند به دست كسانى كه نياز دارند مى رسانيم.» آيا كسى مى تواند اميدوار باشد اگر روزگارى اوضاع خيلى بد و عرصه خيلى تنگ شد، كتاب هايش را بفروشد و به نوايى برسد؟ مى گويد: «كتاب سرمايه نيست. سرمايه اش همان مطالعه اش است. مردم كتاب را از زور فقر نمى فروشند، از روى بى جايى مى فروشند تا دست و پايشان بازتر شود.»
• خانه ها پر از كتاب است
«من كاسب حسابى نيستم.» ۶۰ سال است كه سر چهار راه دروازه دولت تهران دكه كتاب فروشى دارد، از ۶ صبح تا ۱۰ شب هم دكه اش باز است. با اين همه مى گويد كاسب حسابى نيست. منظورش اين است كه مانند دلالان كتاب نيست كه جنسى را دوزار مى خرند و دو هزار مى فروشند. دكه او به شكل دكه هاى گل فروشى سطح شهر است. كتاب هاى قديمى، مجله هاى قديمى و حتى كاتالوگ هاى قديمى توى دكه اش پيدا مى شود.
يك شماره مجله تايم را با عكس آيت الله خمينى روى جلد آن، به گوشه اى از دكه اش آويخته. روى جلد به نقل از آيت الله با حروف درشت نوشته شده: «اين جنگى ميان اسلام و كفر است.» چاپ آن مجله تايم به زمان شروع جنگ ايران و عراق بازمى گردد. از اين دست مجله ها زيادند در دكه. پيرمرد ۷۵ساله است و پس از گذراندن سربازى، دكه اش را به راه انداخته.
سال ها پيش روزنامه فروشى هم مى كرده. هنگامى كه «ميرزا سقا» در خيابان لاله زار موزع روزنامه ها بوده و او «مرد امروز»، «باختر»، «ايران ما» و «چلنگر» مى فروخته. ريش و موى بلند و سفيدى دارد با كلاه مشكى نمدى و عينك. حالا فروشش از روزنامه محدود شده به جام جام و همشهرى و شرق. «زمان دكتر مصدق و چند سالى پس از آن روزنامه مى آوردم. حالا ديگر نمى آورم. سيگار و آب ميوه هم كه نمى فروشم. فقط كتاب هاى قديمى. براى اين همين طور دكه دار مانده ام.» او هم كتاب هايش را از خانه ها مى خرد.
«خانه ها پر از كتاب است، توى زير زمين ها، كتابخانه آدم هايى كه مرده اند يا فرار كرده اند به خارج. اين كتاب ها كم كم دارند مى آيند بيرون.» صحبت مى كشد به آدم هاى حرفه اى كتاب بخرى كه منتظرند يكى كتابخانه اش را بفروشد: «آنها كتاب ها را مفت مى خرند به قيمت جلدى ۵۰ ، ۶۰ تومان. بعد همان را ۵ هزار تومان مى فروشند. ميلياردر شده اند از اين راه.» و كتاب هايى كه خريدار ندارند روانه كارخانه هاى كارتن سازى و كاغذ سازى مى شوند: «كتاب هايى را كه نمى ارزند كيلويى ۱۰ تا ۲۰ تومان مى فروشند به كارخانه ها.»
پيرمرد مى گويد كه گرانى كتاب باعث شده مردم و به خصوص دانشجوها به سوى كتاب هاى دست دوم كه اغلب ارزان ترند روى بياورند. «حالا بهترين كاغذ را براى كتاب ها مصرف مى كنند، معلوم است كه گران تمام مى شود. اگر كاغذ كاهى مصرف كنند قيمت پائين تر مى آيد، كتاب هاى كاهى ۵۰ سال پيش را هنوز از ما مى خرند.» كتاب فروش دكه دروازه دولت تعريف مى كند كه چند روز پيش مردى چند نسخه از روزنامه هاى عهد ناصر الدين شاه را پيش او آورده. «به او گفتم من اينها را نمى خرم، حيف است. رفته به خيابان انقلاب، گفته بودند آنها را كيلويى از او مى خرند. الان معلوم نيست در كدام انبار، گوشه اى افتاده. اگر موزه ملى يا كتابخانه ملى روزنامه ها را از او مى خريد، كارش به خيابان انقلاب نمى كشيد. اگر آنجا برود، مى گويند اينها را از كجا آورده اى؟ متهم هم مى شود.
براى همين مردم مى روند كتاب ها و روزنامه هاى قديمى شان را به انگليسى ها مى فروشند و اينها سر از موزه هاى انگليس و اروپا درمى آورد.» آيا او در اين ۶۰ سال كسى را ديده كه از فقر بيايد و كتاب هايش را به او بفروشد؟ «الان كسانى هستند كه از فقر كتابشان را بفروشند. اما در قديم اين طور نبود. قديم مردم كتاب را روى چشمشان نگه مى داشتند. اينها از تيراژ كتاب هم معلوم است. حالا با ۷۰ ميليون جمعيت كتاب هاى ما، خيلى كه باشد ۳ هزارتا چاپ مى شود اما پيش از انقلاب ۳۰ ميليون جمعيت داشتيم با ۱۵ هزار چاپ.»
• كتاب سرمايه است
خيابان كارگر شمالى، از ميدان انقلاب تا چندصدمتر بالاتر، پاتوق اصلى كتاب فروش هاى دست دوم است. يا كتاب ها روى هم، روى يك ميز يا سكو تلنبار شده اند يا اينكه مرتب در يك قفسه چيده شده اند. قيمت كتاب ها بسته به چگونگى عرضه آن متفاوت است، كتاب هايى كه مرتب و تميز به فروش مى رسند گران تر و البته ارزشمندترند. انگار كه كتابخانه هاى شخصى را از ميان يك غربال گذرانده باشند، آنچه در غربال مانده، به قيمتى گران تر، در قفسه كتاب فروشى ها جاى گرفته و آنها را كه از غربال گذشته، ريخته اند روى ميز ها و سكوها. اين غربال، تجربه حرفه اى هاى بازار كتاب دست دوم است كه مى دانند سواى محتوا، چه كتابى خريدار دارد و مى توان آن را گران فروخت و چه كتابى بى مشترى است.
همه كتاب فروش هاى اين راسته از خيابان كارگر، كتاب هاى خود را از خانه مردم تامين مى كنند. اغلب اينان همان ها هستند كه دكه دار دروازه دولت به اغراق مى گويد «ميلياردر شده اند.» اما كسانى هم هستند كه حتى مغازه اى براى فروش ندارند. آنها كتاب ها را با آگهى در روزنامه مى خرند و كنار خيابان مى فروشند يا مى دهند به كسانى كه مغازه دارند. اعلان روزنامه ها خود گويا هستند: «۲۵ درصد بالاتر، بهترين خريدار انواع كتاب- انواع كتاب، ايرانى و خارجى، ۱۰۰ درصد بالاتر از همه، فورى، شبانه روزى و تهيه- خريدار كتاب و مجله، چاپى، خطى، هنرى، بدون تعطيلى در محل.» حتى گاهى خريدار كتاب و قالى هم يكى است: «خريدار كتاب، مجله، خطى، اجناس قديمى، نقره، ترمه و فرش» كنار آگهى ها شماره تلفن همراهى هم هميشه چاپ شده است.
مى گويد: «نقدى مى خريم.» يكى از خريداران كتاب است كه در روزنامه آگهى داده. «الان نمى توانيم براى كتاب ها قيمت بگذاريم. بايد آنها را ببينيم. البته قيمت خيلى بستگى به فروشنده دارد. مى آييم كتابخانه را مى بينيم؛ يا قيمتى كه شما مى دهيد خيلى بالا است و ما چانه مى زنيم و به يك توافقى مى رسيم يا نمى رسيم.» مى گويد كه «كتاب خر» است و دوست ندارد به جايى كه مى رود دست خالى برگردد.
دوست دارد نفر دوم و سومى باشد كه كتاب هاى يك خانه را مى بيند چون صاحبخانه ها معمولاً كتاب ها را به خريدار اول نمى فروشند. «كتاب ها را كلى مى خريم. اما اگر قيمت هاى شما خيلى بالا باشد ما دست چين مى كنيم.» مى گويد اگر تا آخر وقت به او خبر بدهيم، مى آيد كتاب ها را مى بيند وگرنه بازديد از كتابخانه مى ماند براى فردا صبح كه جمعه است.
• تعيين قيمت كتاب دست دوم فرمول ندارد
داوود رمضان شيرازى رئيس اتحاديه ناشران و كتاب فروشان تهران است. او كتاب فروش هايى را كه كتاب دست دوم مى خرند به دو گروه تقسيم مى كند. گروه اول «تعداد خيلى محدود كتابفروشى هايى هستند كه مغازه دارند.» به گفته او برعكس زمان هاى پيش از انقلاب كه تعداد مغازه هاى كتاب دست دوم خيلى زياد بوده حالا تعداد آنها به ۱۰ تا ۱۵ مغازه در تمام تهران رسيده است. اين دسته از اتحاديه ناشران و كتابفروشان جواز كسب گرفته اند.
گروه دوم فروشندگان كتاب دست دومى هستند كه مغازه ندارند. «اينها كتاب ها را كنار خيابان بساط مى كنند يا اينكه آنها را در بالاخانه ها انبار كرده اند و جلوى در مى ايستند و مردم را به رفتن به بالاخانه و ديدن كتاب ها تشويق مى كنند.» رمضان شيرازى مى گويد كه هر دو گروه، كتاب ها را از خانه ها تهيه مى كنند. «آنهايى كه مغازه ندارند كتاب را به نازل ترين قيمت، از طريق آگهى روزنامه يا اعلان پشت شيشه مغازه ها از خانه ها مى خرند و با بى توجهى به بالاترين قيمت مى فروشند و معلوم نيست چه كار دارند مى كنند.
اينها از اعضاى صنف ما نيستند.» اما به گفته او كسانى كه مجوز كسب اتحاديه را دارند حال مشترى و قيمت ها را بيشتر مراعات مى كنند. رئيس اتحاديه ناشران و كتابفروشان تهران مى گويد: «براى تعيين قيمت كتاب هاى دست دوم فرمولى وجود ندارد. چه هنگام خريد و چه هنگام فروش؛ قيمت ها توافقى است. معمولاً كتاب ها به قيمت خيلى مناسبى خريده مى شوند اما به فروش نمى رسند و زياد در انبار مى مانند. بنابراين كسى كه كتاب دست دوم را خريده و چند سالى پيش خودش نگه داشته به قيمت ارزانى آن را رد نمى كند. منتظر مى ماند تا مشترى اى پيدا كند كه با قيمت بالايى كتاب را بخرد.»
او معتقد است كه چگونگى كتابفروشى دست دوم در سال هاى اخير تغيير كرده است: «در زمان هاى قديم، همه كتابفروش ها- مثل خود من- كار كتاب را از كتاب هاى دست دوم شروع مى كردند. آنها كتاب دست دوم مى فروختند تا ذره ذره مغازه شان معروفيتى پيدا كند. پس از آن بود كه به تدريج كتاب دست اول به مغازه شان مى آوردند و بعد كتاب چاپ مى كردند و ناشر مى شدند.» اما «حالا كسانى هستند كه كتاب را مثل هر جنس ديگرى خيلى كم مى خرند و خيلى زياد مى فروشند. هيچ نظارتى هم از سوى جايى به آنها نمى شود.»
• كتاب هاى دست دوم در دانشگاه ها
اين سال ها فروش كتاب هاى دست دوم در دانشگاه ها هنگام شروع سال تحصيلى عادى شده است. معمولاً يك تشكل دانشجويى از هر دانشكده در ابتداى سال واسطه خريد و فروش كتاب هاى دست دوم مى شود؛ در ابتداى سال تحصيلى اعلان هاى ثبت نام نمايشگاه كتاب هاى دست دوم روى در و ديوار دانشكده ها چسبانده مى شود. دانشجويانى كه ديگر به كتاب هاى درسى ترم هاى گذشته نيازى ندارند، آنها را با قيمت فروش پيشنهادى خود به دانشجويان واسطه امانت مى دهند.
چند روز بعد نمايشگاه برگزار مى شود و دانشجويان جديدتر براى ترم هاى آينده خود كتاب دانشجويان قديمى تر را با قيمت مقطوعى مى خرند. طبيعى است كه در اين ميان كتاب هايى كه قيمت عادلانه اى ندارند به فروش نمى رسند. پس از پايان نمايشگاه پول كتاب هايى كه فروخته شده اند يا خود كتاب هايى كه باقى مانده اند به صاحبانشان بازگردانده مى شوند. البته چند درصدى از فروش هم نصيب آن تشكل دانشجويى اى مى شود كه واسطه خريد و فروش و برپايى نمايشگاه بوده است.
هنوز چنين نمايشگاه هايى براى شهروندان و آنهايى كه خارج از دانشگاه ها به سر مى برند ديده نمى شود. شايد با جمعه بازارهاى كتاب دست دوم بتوان كتاب هاى بالاخانه ها را به خيابان ها كشاند و دوباره كتاب را به سرمايه اى براى همه _ سرمايه اى هر چند اندك- تبديل كرد.
|
|
|
|
|
sokhangostar
All Rights reserved 2007
info@sokhangostar.com
|