مهدی محمدزاده

"عزم خورشید"

بادشروع به وزیدن کردو پرده های سیاه ابر را که مانعی برای رسیدن پرتو خورشید بود باتلنگری کنارزد.باران شروع به باریدن کرد وغبارها را ازآسمان شوئیدتادیگرهیچ مانعی هیبت خورشیدرا زیر سوال نبرد.خوشید عزم خود رابرای تابیدن جزم کردوانوارش را به سرعت از کوچه های آسمان گذراند...

واماتو! تویی که سالهاچشمانت را بسته ای...اینک دیده بگشای تا ببینی آسمان محل تجلی خورشید است نه آن فضای تاریکی که تو با پلک بسته در ذهن خود ساخته ای!

"خش خش،تلنگری برای رویش"

یادش به خیر دوران ابتدایی که بودیم معلم برای معرفی فصل های سال،هرفصلی را با واژه هایی تعریف می کرد.برای فصل زمستان از واژه هایی حول:سرما،برف،آدم برفی،شال گردن ، یخبندان و...بهره می جست؛برای تعریف فصل بهار از:جوانه ها، شکوفه ها،آسمان آبی،دسته های پرندگان ، سرسبزی و نشاط طبیعت، جریان رودخانه ها،چهچهه ی مرغان برشاخه های درختان والخ . تابستان  را با:سایه ساران و چتر درختان و گرما و کار می شناساند...به پاییز که می رسید"زردشدن برگ ها"و"افتادن برگ ها بر روی زمین"کفایت میکرد برای تعریفش.

سالهای سال، پاییزرا با آن تعاریف شناختم.تا اینکه امروز در پیاده رویی بی روح نجوای باد پاییزی را در گوش برگ های رها شده برزمین شنیدم که می گفت :"دریغا برخی آدمیان از همه  آواز و شعر و پیام شما در زیر پاهایشان ، چیزی نمی شنوندجز خش خشی که آن هم بی تفسیر به آن می نگرند..."آهسته روی برگ های خشک قدم زدم؛خش خش،خش خش...با شنیدن خش خش برگ ها ناگهان دریافتم که برخلاف تعاریف رایج از پاییز، پاییز یک فصل ریزشی نیست؛بلکه فصلی ست برای رویش ها؛رویش هزاران تلنگرفقط به واسطه ی خش خش یک برگ در زیر پای ما مسافران...

بیوگرافی

مهدی محمدزاده-متولد2/30/ 1371

- دانشجوی رشته ی زبان و ادبیات فارسی

- فعالیت در صفحه ی فرهنگی روزنامه ی سراسری قدس 

- فعالیت در صفحه ی فرهنگ و هنر هفته نامه ی"گویه"استان قم

- خبرنگار آژانس اطلاع رسانی هنر(آرتنا)

- عضو حوزه هنری استان قم

- در حال ورق زدن آخرین صفحات سفرنامه ای در رابطه باحج عمره ی دانش آموزی هستم که ان شالله بسپارمش دست ناشری زبردست!

 ودر آخر:

"نه آنقدر بزرگم که کوچک بیابم خودم را، نه آنقدر کوچک که خود را بزرگ."

http://bandemokhles.blogfa.com/

http://fakha.gigfa.com/

یاحق.