امید قبادی
یادگاری
باقی نمی گذارم هیچ چیز را من اینجا
از خاطرات پاک وآن روزهای زیبا
***
تنها قلم به رستم گرفته ماندگاری
از آن همه نوشته دست خط یادگاری
***
من را ببین که اینجا ماندم غریب و تنها
ماندست در دل من تنها نشان ز غمها
***
دستم بگیر یا رب بیچاره ماندم اینجا
بدون قطرهای آب گشتم به زاه صحرا
***
در سر خیال یارم بیداد می کند باز
ای کاش میشد از نو با یار کردن آغاز
***
ای مردمان بیایید بند از دلم گشایید
دیوانه گشتم آخر از درد من بکاهید
***
گویید با من از یار
از لحظه های دیدار
***
با یادش آرمیدن
دل از همه بریدن
***
دردم کسی نداند جز یار مهربانم
جز نام او نباشد والله بر زبانم
***
از عشق او شکستم ره بر همه ببستم
از آتش وجودش بر مخمصه نشستم
***
زنهار بر دلم ده،از عشق من تو نگذر
پاکیزه کن سیاهی،ازظلمتم چو اختر
***
با یاد تو همی من ،چشم از جهان ببندم
ای کاش در ختامم ،آیی تو در کنارم
بیوگرافی
من
امید قبادی 24 ساله از مشهد دانشجو رشته مکانیک سیالات هستم.اشعار و ترانه
های زیادی سرودم اما تا به حال کتابی منتشر نکردم،تمام زندگی من در درون
سروده هایم جا گرفته
|