|
شنبه 21 مهر 1403 11:00 |
|
|
|
|
|
سیمرغ |
|
مهدی قرقچیان
سیمرغ و سزار
سزار همه ی طبیبان حاذق را به قصر دعوت کرد: « می خواهم بچّه ام باهوش تر به دنیا بیاید. بچّه را با مادرش دوست دارم . » طبیبان دور هم جمع شدند: « یا مادر می ماند یا بچّه. » ! هیچ راهی نبود. تنها یک راه مانده بود: “سیمرغ ” . پر سیمرغ را آتش زدند ، آمد : – شکمش را پاره کنید و بچّه را به دنیا آورید. بعد بدوزیدش. گفتند : « دردش را تاب نیاورد. » – مست و از خود بی خودش کنید . امّا کشیشان گفتند: « در جامعه ی بهشتی کسی مست و از خود بی خود نمی شود . » هم مادر مرد و هم بچّه.
***
سیمرغ و دشمن رویین تن
فرماندهان و امرا جمع شدند. دشمن به پشت دروازه ی شهر رسیده بود. - چه کشته شویم وچه بکشیم ، پیروز جنگیم ،امّا چگونه دشمن را از پا در آوریم؟ همه ی وسیله های ارتباطی قطع شده بود. پر سیمرغ را آتش زند . سیمرغ تا اوضاع رادید گفت:« دستان را روی سرتان بگذارید و تسیلم شوید. »
بیوگرافی
سلام سپاسگزارم. حقیر مهدی قرقچیان متولد هشت تیر 1359 از تهران می باشم. در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی مواد گرایش شناسای انتخاب مواد می باشم . شاغل در شرکت پتروشیمی ماهشهر.
باتشکر
|
|
|
داستان، نقد، گفتگو، گزارش |
|
|
از دنیای کتاب های داستانی |
| رمان نوجوان شاهآبادی
رمان «لالايي براي دختر مرده» اثر حميدرضا شاهآبادي ادامه مطلب... |
| | «جين اير»؛ داستانی ديگر از عاشقانههای كلاسيك
اثري از شارلوت برونته با ترجمه نوشين ابراهيمي ادامه مطلب... |
| | من يك اسب هستم
داستاني به قلم رستم وحيدي براي كودكان گروه سني «الف» و «ب» ادامه مطلب... |
| | داستانهاي ناگوار براي بچهها
رمان شش جلدي «داستانهاي ناگوار» نوشتهي «لموني اسنيكت» ادامه مطلب... |
|
|
|
|
|
|
sokhangostar
All Rights reserved 2007
info@sokhangostar.com
|